سانلیسانلی، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

عروسکم سانلی

اندر احوالات کلاس زبان

ترم جدید از 11 اردیبهشت شروع شد . ترم 2 رو با تسلط کامل تموم کردی و وارد ترم 3 شدی.... الان درست 5 ماهه که به این موسسه جدید رفتی...توی این 5 ترم ،همه بچه ها ثابت بودن و همینطور معلمتون...بجز یکبار،  تیچر سوده که خیلی هم دوستش داشتی رفت و بجاش دو تا تیچر اومدن..تیچر نیلوفر و تیچر شبنم...که از قرار تیچر شبنم خیلی بد اخلاقه و مدام داد میزنه...من هیچکدوم رو ندیدم ،از صحبتهای شما اینطور استنباط کردم... میگم کدوم تیچرهاتو بیشتر دوست داری ؟ اولش گفتی هر دو  ،بعد گفتی یواشکی بهت میگم نیلوفر ولی بهشون نگی ها.....   امروز از کلاس اومدی میگی مامان من امروز دوباره خیلی شیطونی کردم. تیچرم   دعوام کرد..بهم گفت : اگ...
23 ارديبهشت 1392

تفریحات نوروزی

عروسک خوشگلم..........  ظهره وشما از کلاس اومدی و خوابیدی البته بعد از یه کلنجار 2 ساعته...اخه غذا رو توی دهنت نگه میداری بخاطر همین پروسه غذا دادن به شما کمه کم یه دو ساعتی وقت منو میگیره تازه اگر بخت باهام یار باشه اگر نباشه که میره رو سه چهار ساعت...قشنگ شدم یه مامان روانی...اصلا دوست ندارم موقع ناهار وشام بشه...سخت ترین کار دنیا....اینقدر میگم سانی قورت بده دهن و فکم قفل میشه...خلاصه که سر غذا خوردن شما من پیر شدم... برنامه روزانه ات همینه..صبح ساعت هشت و نیم-نه  با بابا مهدی میری کلاس ....ساعت 12 مهدی جون برت میگردونه...قبل از اینکه برسی ناهارتو اماده میکنم...تا میرسی نخوای با چیز دیگه خودتو سیر کنی...تا ساعت دو ناهار میخو...
27 فروردين 1392

اولین پست در سال 1392

سلام به عروسک خوشگلم..سلام به دوستهای گلم..یه سلام بهاری پر از خوشحالی...چون من عاشق فصل بهارم...معمولا تو بهار و تابستون حالم خیلی خوبه بر عکس پاییز و زمستون یه تبریک صمیمانه و با تاخییر برای عید و سال جدید ..امیدوارم برای همتون پر از سلامتی و خوشحالی باشه...یه تبریک عید هم به عروسک مامان که خیلی بهش خوش گذشت تو ایام عید.. البته البته بیشتر تعطیلات رو تو خونه بودیم ولی بازم خیلی بهمون خوش گذشت..بابایی اصلا مسافرت تو تعطیلات رو دوست ندارن  میگن خیلی شلوغه و خوش نمیگذره..سال اول ازدواج رفتیم مسافرت...برای هر وعده غذا یه یک ساعتی تو صف رستوران میموندیم از اون سال به بعد دیگه بعد از تعطیلات میریم مسافرت.. امسال هم مثل بقیه سالها به ...
18 فروردين 1392

بابامهدی جون ...تولدت مبارک...

تولدت مبارک....... دیشب تولد بهترین مرد دنیا،بهتریین همسر دنیا ،بهترین بابای دنیا،بهترین بهترینها ..بابا مهدی نارنین بود.. بابایی شما یکی از بزرگترین شانسهای زندگیه منو سانلی هستی..امیدوارم هزار ساله بشی و همینقدر خوب بمونی... دیشب منو سانلی یه جشن کوچو لو سه نفره گرفتیم...بغل ،بوسه، عشق، کیک و کادو..و صد البته قرمه سبزی عشق بابا م هدی...کلی خوش گذروندیم.....     اینم عکس کیک مامان ساز........   ...
24 اسفند 1391

اومدیممممممم

سلاممممممممممممممممممممممممممممممممم سلام به عروسک ملوسم سلام به دوستهای گلم سلام به همتون که اینقدر ماهین.  یه دنیا تشکر برای بودنتون.خوشحالم از داشتنتون. ممنونتونم نباشم شما هستین. عاشقتونم که اینقدر مهربونین.عاشق تک تکتون. بعد از پست تولد میخواستم یه پست بذارم برای تشکر از تبریک هاتون که متاسفانه نتونستم بنویسم. الان یه تشکر و قدر دانیه خالصانه و عاشقانه از همه دوستهای گلم....ممنون از لطفتون. حالا چرا ننوشتم..... اولش از روی بی حوصلگی و نت زدگی بود که زیاد طول نکشید. بعد از رفع شدن دلزدگی خواستم بنویسم که مونیتور لپ تابم شکست و یه خرج گنده گذاشت روی دستمون....بعد از دو سه هفته که از تعمیر گاه اومد ...دیدم مدت نتم تموم...
23 اسفند 1391

جشن تولد 4 سالگی

 عکسهای تولد.... زیاد بودن.گذاشتم ادامه مطلب.   تزءینات تولد:   عروسکم:         اینم شینیونش: الاهی بمیرم اینقدر زیر دست آرایشگر اشک ریخت.اول دیدم بغض کرده تا گفتم چیه مامانی؟دردت میاد؟ زد زیر گریه....معذرت مامی..دیگه تکرار نمیشه. کیک .....که قرار بود لباسش مثل سانلی باشه که این در اومد واقعا دستشون درد نکنه اینقدر هنرمندن   اینا که تو دهن بچه هاس، ازیناس  اشتباه کردم دادم بهشون.کلا جشن بهم ریخت.سانلی هیچ کاری جز فوت کردن نمیکرد...         گیفتها:یه اردک که تو تنش لگو داش...
4 بهمن 1391

استایل نو مبارک...

سلام به عروسک مامانی و دوستهای گلم. اگر از حال ما میپرسین ما خوبیم و ملالی نیست جز دوری شما  و صد البته بدن درد و خستگی بجا مانده از مراسم تولد عروسک خانوم..  . یعنی واقعا خسته ام هااااااااا..شاید هیچکس باورش نشه که حتی ناخن های دست وپام هم درد میکنه.از بس تو خونه بدون فعالیت هستم یه همچین مراسمی که پیش میاد واقعا از پا میندازتم ...عادت ندارم به کار کردن. از مراسم بگم که خدا رو شکر عالی برگزار شد...خوب بود..نمیتونم بگم خوش گذشت چون خودم واقعا هیچی نفهمیدم .اینقدر درگیر بودم و مضطرب، که جای خوش گذرونی نداشتم.امیدوارم به مهمونام خوش گذشته باشه. شما عالی بودی.عالیه عالیه.در نهایت همکاری. عاشقتمممممممممممممممممممم هر وقت خس...
1 بهمن 1391

عکسهای آتلیه

عروسکم: دیروز اربعین بود.تماس گرفتم گفتند خیلی وقته عکسها حاضره .گفتن منشی تماس گرفتهولی شما خونه نبودین.   گفتند روزهای تعطیل هم هستیم. حاضر شدیم و رفتیم.   وای هوا بقدری کثیف بود احساس خفگی بهم دست داده بود. عذاب وجدان گرفتم که چرا شما رو تو همچین روزی آورده بودم بیرون.  از عمق فاجعه خبر نداشتم واقعا.  دو سه روز بود تو خونه بودیم. نمیدونستم اینقدر وحشتناکه. حوصله مونم خیلی سر رفته بود .بخاطر آلودگی خونه نشین شده بودیم. خلاصه رفتیم عکسها رو گرفتیم .بعد هم طبق دستور شما رفتیم به قول خودت اون پیتزا فروشیه که توپ داره.  من و بابا غذای اونجارو دوست نداریم. ولی تو عاشق اینی که بری یه کم بازی کنی بعد بیای غذ...
15 دی 1391