عموی نازنینم تمام شد.
وای که چه وحشتناک است و دردآور.زبانم نمیگردد که بگویم ماجرا چه بود، هیچ نبود جز دریغ و درد و آه وحسرت .حسرت نبودش و افسوس رفتنش. چه میتوان کرد هیچ. گریه و فریاد به چه درد میخورد او رفته و ما مانده ایم با یه دنیا خاطره اش.عمویم تمام شد.رفت .و ما کاری از دستمان بر نیامد جز تسلی دادن خودمان .چه بیرحم است مریضی .چه بیرحم است دنیا .چه بیرحم اند صیادان مرگ و چه بیرحم است خاک .خدایا التماسهایمان را نشنیده گرفتی برای بهبودش لااقل قول بده به بهشتش میبری. ...
نویسنده :
مامانی
16:51