سانلیسانلی، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

عروسکم سانلی

بابامهدی جون ...تولدت مبارک...

تولدت مبارک....... دیشب تولد بهترین مرد دنیا،بهتریین همسر دنیا ،بهترین بابای دنیا،بهترین بهترینها ..بابا مهدی نارنین بود.. بابایی شما یکی از بزرگترین شانسهای زندگیه منو سانلی هستی..امیدوارم هزار ساله بشی و همینقدر خوب بمونی... دیشب منو سانلی یه جشن کوچو لو سه نفره گرفتیم...بغل ،بوسه، عشق، کیک و کادو..و صد البته قرمه سبزی عشق بابا م هدی...کلی خوش گذروندیم.....     اینم عکس کیک مامان ساز........   ...
24 اسفند 1391

اومدیممممممم

سلاممممممممممممممممممممممممممممممممم سلام به عروسک ملوسم سلام به دوستهای گلم سلام به همتون که اینقدر ماهین.  یه دنیا تشکر برای بودنتون.خوشحالم از داشتنتون. ممنونتونم نباشم شما هستین. عاشقتونم که اینقدر مهربونین.عاشق تک تکتون. بعد از پست تولد میخواستم یه پست بذارم برای تشکر از تبریک هاتون که متاسفانه نتونستم بنویسم. الان یه تشکر و قدر دانیه خالصانه و عاشقانه از همه دوستهای گلم....ممنون از لطفتون. حالا چرا ننوشتم..... اولش از روی بی حوصلگی و نت زدگی بود که زیاد طول نکشید. بعد از رفع شدن دلزدگی خواستم بنویسم که مونیتور لپ تابم شکست و یه خرج گنده گذاشت روی دستمون....بعد از دو سه هفته که از تعمیر گاه اومد ...دیدم مدت نتم تموم...
23 اسفند 1391

جشن تولد 4 سالگی

 عکسهای تولد.... زیاد بودن.گذاشتم ادامه مطلب.   تزءینات تولد:   عروسکم:         اینم شینیونش: الاهی بمیرم اینقدر زیر دست آرایشگر اشک ریخت.اول دیدم بغض کرده تا گفتم چیه مامانی؟دردت میاد؟ زد زیر گریه....معذرت مامی..دیگه تکرار نمیشه. کیک .....که قرار بود لباسش مثل سانلی باشه که این در اومد واقعا دستشون درد نکنه اینقدر هنرمندن   اینا که تو دهن بچه هاس، ازیناس  اشتباه کردم دادم بهشون.کلا جشن بهم ریخت.سانلی هیچ کاری جز فوت کردن نمیکرد...         گیفتها:یه اردک که تو تنش لگو داش...
4 بهمن 1391

استایل نو مبارک...

سلام به عروسک مامانی و دوستهای گلم. اگر از حال ما میپرسین ما خوبیم و ملالی نیست جز دوری شما  و صد البته بدن درد و خستگی بجا مانده از مراسم تولد عروسک خانوم..  . یعنی واقعا خسته ام هااااااااا..شاید هیچکس باورش نشه که حتی ناخن های دست وپام هم درد میکنه.از بس تو خونه بدون فعالیت هستم یه همچین مراسمی که پیش میاد واقعا از پا میندازتم ...عادت ندارم به کار کردن. از مراسم بگم که خدا رو شکر عالی برگزار شد...خوب بود..نمیتونم بگم خوش گذشت چون خودم واقعا هیچی نفهمیدم .اینقدر درگیر بودم و مضطرب، که جای خوش گذرونی نداشتم.امیدوارم به مهمونام خوش گذشته باشه. شما عالی بودی.عالیه عالیه.در نهایت همکاری. عاشقتمممممممممممممممممممم هر وقت خس...
1 بهمن 1391

عکسهای آتلیه

عروسکم: دیروز اربعین بود.تماس گرفتم گفتند خیلی وقته عکسها حاضره .گفتن منشی تماس گرفتهولی شما خونه نبودین.   گفتند روزهای تعطیل هم هستیم. حاضر شدیم و رفتیم.   وای هوا بقدری کثیف بود احساس خفگی بهم دست داده بود. عذاب وجدان گرفتم که چرا شما رو تو همچین روزی آورده بودم بیرون.  از عمق فاجعه خبر نداشتم واقعا.  دو سه روز بود تو خونه بودیم. نمیدونستم اینقدر وحشتناکه. حوصله مونم خیلی سر رفته بود .بخاطر آلودگی خونه نشین شده بودیم. خلاصه رفتیم عکسها رو گرفتیم .بعد هم طبق دستور شما رفتیم به قول خودت اون پیتزا فروشیه که توپ داره.  من و بابا غذای اونجارو دوست نداریم. ولی تو عاشق اینی که بری یه کم بازی کنی بعد بیای غذ...
15 دی 1391

تولد 2 سالگی

عزیز مامانی وقتی ٢ ساله شدی که عمه پریا خیلی مریض بود در واقع روزهای اخر عمرش بود و ما نمی دونستیم{خدا رحمتش کنه }.هممون هم ناراحت بودیم و هم درگیر به همین دلیل نتونستیم برات تولد بگیریم .یه کیک خرگوشی برای دختر قشنگم خریدیم رفتیم اتلیه چندتا عکس خوشگل ازت انداختیم .شبش هم خانواده بابایی رو شام دعوت کردیم خونمون. الاهی مامان قربونت بره که اینقدر قشنگ ژشت گرفتی   ...
14 دی 1391

سانلی لاغر می شود

الاهی مامانت فدات بشه لوپات کو دختر قشنگم.از اینجا به بعد مدام لاغر تر شدی و با هر یک گرم کمبود وزن شما یه روز پیرتر شدم و هیچ کاری هم از دستم بر نمی یومد بجز غصه خوردن.   توی این عکس باید 10 کیلو باشی ولی فقط7 کیلو بودی حالا فکر کن ببین مامانت چه حالی داشت و تا الان هم داره ...
14 دی 1391

16 آذره......تولده یه عروسک چهارساله خوشگله

پلک جهان می پرید دلش گواهی میداد اتفاقی می افتد .....اتفاقی می افتد و فرشته ای از آسمان فرود آمد و آن فرشته تو بودی عزیزکم     مبارک مبارک تولدت مبارک عروسکم ٤ ساله شد   عشقمی نفسمی عمرمی باش و با بودنت باعث بودن من باش تولدت مبارک کوچولوی دوست داشتنی مامان   ...
16 آذر 1391

شرمنده..................

سلام به همه زندگیم............ سلام به نفسم........ سلام به همه دار و ندام........ مامانی به فدای تک تک ثانیه های عمرت...... مامانی به فدای تاریخ تولدت.... مامانی به فدای یه لحظه بودنت............. تولدت مبارک باشه گل زندگیم....... تولدت مبارک عشقم........... تولدت مبارک همه چیزم........ امروز تولد گلمه......بهترین روز تو عالم خلقت...... خدا جون میخوام داشته باشمش تا آخر عمرم...میخوام کیف کنم....میخوام لذت دنیا رو بچشم با داشتنش.. امروز تولد عروسکم بود.   متاسفانه هیچ کاری نتونستم براش بکنم.  به چند دلیل. اول اینکه امروز سال عمه پریا بود. دوم اینکه مامانی حالش خیلی بد بود. و سوم یه اتفاق خیلی خیلی بد...
16 آذر 1391