عکسهای آتلیه
عروسکم:
دیروز اربعین بود.تماس گرفتم گفتند خیلی وقته عکسها حاضره .گفتن منشی تماس گرفتهولی شما خونه نبودین. گفتند روزهای تعطیل هم هستیم. حاضر شدیم و رفتیم. وای هوا بقدری کثیف بود احساس خفگی بهم دست داده بود. عذاب وجدان گرفتم که چرا شما رو تو همچین روزی آورده بودم بیرون. از عمق فاجعه خبر نداشتم واقعا. دو سه روز بود تو خونه بودیم. نمیدونستم اینقدر وحشتناکه. حوصله مونم خیلی سر رفته بود .بخاطر آلودگی خونه نشین شده بودیم.
خلاصه رفتیم عکسها رو گرفتیم .بعد هم طبق دستور شما رفتیم به قول خودت اون پیتزا فروشیه که توپ داره. من و بابا غذای اونجارو دوست نداریم. ولی تو عاشق اینی که بری یه کم بازی کنی بعد بیای غذا بخوری. صورتتو نقاشی کنن.کلا عاشق فضای اونجایی. هر دفعه هم که مجبوریم از جلوش رد بشیم به هزار ترفند حواستو پرت میکنیم که اونجارو نبینی.اگر ببینی و ما نبریمت دو سه ساعت جریان داریم باهات.
از اونجا هم رفتیم خونه مامان زری. خلاصه که توی هوای الوده کل تهرانو دور زدیم.خدا به دادمون برسه.از امروزم خونه نشینیم تا دوشنبه که شاید بارون بیاد.فردا و پس فردارم شهرو تعطیل کردن.همین کارو بلدن فقط . دستشون درد نکنه واقعا..
عکسها رو گذاشتم ادامه مطلب.قشنگ هستن ولی توقع منو براورده نکرد. خیلی تعریف اتلیه رو شنیده بورم. شاید چون خیلی توقعم رفته بود بالا که الان کولاک میکنه این حس بهم دست داد بود.دو تا از عکسهایی که انتخاب کرده بودمم نیست .یدونه برای تولدت.که با دکور کیک و کادو انداخته بودم. یدونه هم با دکور تنیس که با لباس اسپورت ازت انداخته بودم. حالا نمیدونم اشتباه از کی بوده من یا اونا .عکسها قشنگ افتادن فقط مشکلم با تکراری بودنشونه. همه از صورت. دلم تنوع دکور میخواست. با یه عالمه دکور عکس انداختیم ولی ازونجایی که یا چشمات بسته بود با فیگورها خوب نبودن و اونم مقصرش عکاس بود. فقط تونستم اینها رو انتخاب کنم.دیده بود چشمها بستن ولی عکسو تکرار نکرده بود........
دوست دارم عشقمممممممممممممم
این عکسو بزرگ کردم عشقم
اینم دیوار خونمون