سانلیسانلی، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

عروسکم سانلی

یک روز هواخوری

1390/9/21 14:32
نویسنده : مامانی
649 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه بود که با زنگ مامان زری بیدار شدیم:{سریع اماده بشین با دایی حمید بیاین پارک جنگلی برای نهار}.ما هم با شوق و ذوق فراوان و بعد از نظر خواهی از با با مهدی که فرمودند به علت مشغله زیاد نمی تونند ما رو همراهی کنند صبحانه خوردیم و اماده شدیم و این اولین باری بود که بدون بابا مهدی بیرون رفتیمدل شکستهبابا مهدی بی تو هرگزقلب

 

زیبا

عروسک مامانی بعد از کلی کنکاش در طبیعت و لذت بردن از همه چیزهایی که دورو برش بود و بعد از ناهار نخوردنهای همیشگی خسته نشد و بازهم به بازی کردنش ادامه داد تا به اینروز افتاد :

 

بهت گفتم سانی مامانی گوشه دهنت ماستی شده بیا تمیزش کنم گفتی ماستی باشه مگه چی می شه .مگه چی می شه تیکه کلامته و اینقدر قشنگ و بچه گونه اداش می کنی که دلم ضعف میره الاهی مامان فدای تک تک کلمه هایی که از دهن خوش فرمت بیرون می یاد بشه

مامانیم, اینجا اگر تنها بودی بجای کودکان کار شهرداری می گرفتتنیشخند

وقتی رفتیم خونه هر چی می شستمت فکر می کردم هنوز تمیز نشدی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان رامیلا
13 مهر 90 20:32
سلام
همیشه به گردش، عکسهای قشنگی تو وبلاگتون گذاشتید گلم .
به ما هم سر بزنید خوشحال میشیم .


مرسی عزیزم .حتما می یام می بینمتون
مامان رامیلا
13 مهر 90 20:41
سلام همیشه به گردش، عکسهای قشنگی تو وبلاگتون گذاشتید . به ما هم سر بزنید خوشحال می شیم .
مامان آريا
16 مهر 90 15:38
سلام هميشه به گردش خاله قربونت برم با حرف زدنت خوب بچم راست گفته ديگه ماستي باشه مگه چي مي شه
عكسا همه خوشگل بودن


مرسی خاله مهربون چشماتون خوشگل می بینه
مامان آريا
16 مهر 90 15:38
عزيز دل خاله روز كودكو به تو خوشگلم تبريك مي گم



ممنون برای نی نی شماهم مبارک
مامان صبا
26 مهر 90 23:07
چقدر نفسی با این موبایلت