تعطیلات نوروز
سلام به دختر شیرینتر از عسلم وهمه دوستهای گلم.امیدوارم حال همتون خوب باشه ونهایت استفاده رو از تعطیلات عید کرده باشین وبه همتون خوش گذشته باشه.اینجا کلی سوت و کوره.هیشکی تو نت نیست اگرم باشه حسابی کم کاره.عیده دیگه همه مشغولن. به ما که خیلی خوش گذشته و خوش میگذره البته کار خاصی نمیکنیم در حد دید وبازدید عید ولی همینکه عروسکم خیلی بهش خوش میگذره یعنی یه دنیا شادی برای ما.
اخه صبحها که از خواب بیدار میشه بسیار شادمان از اینکه بابا مهدی نمیره سر کار ،البته منه مامان هم بابت این قضیه کلی شارژم. زندگی یعنی این ،شوهر و بچه و تفریح.
سانلی امسال اولین سالی یه که طعم عید ر و چشیده البته پارسال هممتوجه میشد، ولی امسال بزرگ شده، خانوم شده دیگه حسابی حال و هوای عید و بدو بدو هاشو ،تعطیلات و خرید و خونه تکونی رو درک میکنه و خیلی هم دوستش داره. مامان فدای بزرگ شدنت بشه.
دیروز یه کمی حوصله مون سر رفته بود برای ناهار رفتیم فشم.هوا عالی بود. ولی غذاش اصلا خوب نبود.بعدش هم رفتیم لب رودخونه که سانلی سنگ پرت کنه تو اب. از کوچولوییش علاقه واصرار خاصی به این کار داشت .یه یک ساعتی هم لب اب بودیم.خوش گذشت برای پر کردن وقت بد نبود.اخه ما هر سال بعد از تعطیلات میریم سفر. اقای شوهر معتقدن ما که نه کارمندیم و نه بچه مدرسه ای داریم چه لزومی داره که توی شلوغی مسافرت کنیم.ولی اخرهای تعطیلات کم میاریم، حوصلمون سر میره، میگیم کاش می رفتیم ها.توی این 6 سال هر سال چهاردهم به بعد رفتیم امسال چطور پیش بره خدا داند.
وقتی داشتم لباس تنش میکردم میگفت مامانی چرا لباس عیدی هامو تنم نمیکنی .گفتم اخه نمیریم عید دیدنی که میریم ناهار .میگفت نه بریم مهمونی گفتم دیگه همه جا رفتیم دیگه بسه مامانی.گفت اصلا خوبه مهمون دعوت کنیم؟ من زنگ میزنم مامان زری بیاد خونمون. زنگ که زدیم به مامان زری گفتی مامان زری من دعوتتون میکنم الاهی مامانی فدات بشه گل قشنگم که اولین مهمون زندگیتو دعوت کردی اونم با این جمله بندی قشنگتر از این نمیشد.مامان زری اونور گوشی کلی کیف کرده بود.تو عزیز دلمی مامانی خوشگل.
تو این پست عکس ندارم بذارم اخه دوربینم خونه مامان زری جا مونده.دوربین که برسه به دستم عکسهای عید و سفره هفت سینمو میذارم.دوستون دارم یه عالمه.