تفریحات سالم
حدودا دو هفته پیش یعنی قبل از بارشهای برفی چند روز اخیر سانلی رو بردیم برف بازی،که البته با کمبود شدید برف مواجه شدیم اخه هنوز زود بود من گفتم که الان برف نیست ولی جمع توافق کردند بریم برای هواخوری .خیلی خوش گذشت مخصوصا به عروسکم اصلا هر جا ثنا باشه سانی کیف میکنه،قربونت برم مامانی که هر جا که به شما خوش بگذره به ما هم خوش میگذره اصلا دیگه یادم رفته که خودم از چه چیزی خوشم می یاد و از چه چیزی بدم می یاد
سانی اینجا برف رفته تو آستینت خیلی هم بدت اومد تو جیغ میزدی من عکس می گرفتم به من میگن مادر نمونه
شما از آفتاب خیلی فراری هستی اینجام داری میگی مامانی چرا عینک منو نیووردی.؟قربون اون چشمات بشم که دارن اذیت میشن
اینقدر اذیت شدی مامان زری عینکشو داد به شما ،و کلی سرزنش برای من که چرا عینک بچه رو نیووردی
با ساختن این آدم برفی خوشی دخترم تکمیل شد همش میگفت مامی هویج ندایم .چیکار کنیم حالا؟
اینجاهم تو راه برگشته همه غش کردن
تو خیابان حجاب نمایشگاه اسباب بازی و سرگرمی بود،رفتیم ولی وقتمونو هدر دادیم از پارسال تا امسال هیچ چیز جدیدی بهش اضافه نشده بود و از همه بدتر اینکه سانلی آخراش یه دل درد شدید گرفت و مامان و بابا کلی نگرانش شدند،اولش فکر میکردیم فقط 2 داره و چون جایی غیر از خونه اینکارو نمیکنه دل درد گرفته وی شبش وقتی رفت دستشویی تازه فهمیدم کلی تخمه با پوست نوش جان فرمودند الاهی بمیرم مامانی برات
از اینجا دیگه دل دردت شروع شد و ما کلا 20 دقیقه هم نشد که تو نمایشگاه بودیم البته چیز زیادیو از دست ندادیم
الاهی فدای دل دردت بشم هر چی میگفتیم بیا بریم رضایت نمیدادی اصرار داشتی که بمونیم اخرم با کلک اوردیمت ،یه دست به جلو یه دست به پشت ولی بازم می خواستی بمونی تا غافل میشدیم سرتو زیر مینداختی میرفتی تو غرفه ها
الان که دارم مینویسم اومدی عکسهارو که دیدی میگی مامان میخوای بریم نمایشگاه من دلم درد نگیره .یعنی اون بار دلم درد گرفت یه بار دیگه بریم