مهمونی
سلام عروسک مامانی.خیلی خیلی دوست دارم وقتی امروز عکستو توی ویترین دیدم کلی قربون صدقه ات رفتم عروسک خوشگلم به قول خودت i love u اخه جدیدا از وقتی کارتون بارنی رو نگاه می کنی مدام راه میری به همه می گی i love u / u love me/ we are happy family اینقدرم با مزه و کاملا درست می گی که دلم ضعف می ره ،مامان زری بهت می گفت سانلی چی می گی؟ تو هم میگفتی انگلیسیه دیگه من فقط بلدم. قربون انگلیسی حرف زدنت بشم .حدودا 10-15 تا کلمه بلدی که تازگیها عربی هم بهش اضافه شده اخه این عربی از اون هدفهای به ثمر نرسیده باباییه که قراره رو دخترش پیاده بشه .
جمعه مامان زری یه مهمونی پاگشا داشت توی رستوران. خیلی بهمون خوش گذشت ولی متاسفانه شما اصلا دختر خوبی نبودی اینقدر غر میزدی فکر کردم داری مریض می شی ولی بعد متوجه شدم ازشدت گرسنگی گریه میکردی اخه هر کاریت کردم صبحانه ات رو نخوردی وقتی هم که غذا رو آوردن بازم نخوردی فقط دو سه تا قاشق اونم با زور ولی بعد از خوردن یه ذره اروم شدی و رفتی با گربه هایی که بوی غذا کشونده بودشون اونجا حسابی سر گرم شدی.از اونجا هم رفتیم خونه مامان زری و شما از ساعت ١٠ صبح تا ١٢ شب بدون استراحت بازی کردی فکر کنم بهترین روزت بود خیلی بهت خوش گذشت.حالا چند تا عکس از مهمونی:
مامانی به چی نگاه میکنه؟ این نی نی خوشگل رستا ست دیگه. از اقوام محترم مامانی که خیلی هم عسله .ببین حافظ اصلا نگاه نمیکنه ثنا هم که فقط تو فکر بچه داریه فقط شما در حال کنکاشی مگه تا حالا بچه ندیدی؟
دیگه خیلی برات نوشتم حالا یه ذزه هم از هنر های خودم برات میذارم که بعدا که من پیر شدمو تو شدی مامان، فکر نکنی مامانت از اول پیر بوده و هیچ کاریم بلد نبوده .اخه ادما وقتی خودشون بزرگ میشن دیگه پیر ها رو قبول ندارن منم از الان برای اون موقعم که هیچی بلد نبستم چون همه چی تغییر خواهد کرد و هیچ کاری هم نمیتونم انجام بدم چون دستهام میلرزه و همه جام درد میکنه خیلی ناراحتم.ببین از یه دسر معمولی رسیدم به کجا اصلا مهم نیست همه پیر میشن دیگه فقط خدا کنه الزایمر نگیرم.
دسر مهمونی مامان زری رو من به عهده گرفته بودم .خیلی خوشگل شدن برو تو ادامه مطلب ببینشون: