سانلیسانلی، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

عروسکم سانلی

دوست دارم تمام دقایقم را با تو سپری کنم

1391/2/13 2:56
نویسنده : مامانی
911 بازدید
اشتراک گذاری
 

وقتی صبح به زور و با مالشهای مامان و صدای گرم بابایی که چه عاشقانه عروسکشو صدا میزنه چشمهای درشت و خوشگلتو باز میکنی از لذتش میخوام برات بمیرم

وقتی با التماس بهت صبحانه میدمو تو نمیخوری ،لباس تنت میکنم و به این راحتیا نمیپوشی از لذتش میخوام برات بمیرم

وقتی کیف کوله صورتیت رو میندازی روی اون شونه های کوچولوت و با یه لقمه ساندویچ  که مامان میدونه هیچ وقت نمیخوریش ، با اون دستهای عروسکی باهام بای بای میکنی از لذتش میخوام برات بمیرم

وقتی دارم تند تند کارهای خونه رو انجام میدم تا بیام دنبالت و همه فکرم پیش تو و از شوق دیدن تو بازم میخوام برات بمیرم
وقتی میرسم مهد و تو رو میبینم وسط یه عالمه عروسک ،به نظرم تو خوشگل ترین عروسک دنیایی و از لذت داشتن شاهزاده عروسکها میخوام برات بمیرم
 
 
 وقتی تو راه برگشت با اون زبون شیرین بچه گونه هزار تا درخواست خرید داری و اون دل کوچولوت هر چیزی رو که میبینه هوس میکنه و مامانی برات میخره از لذت دیدن برق خوشحالی توچشمهات و براورده شدن ارزوهای کوچولو و دست یافتنیت میخوام برات بمیرم
وقتی از مامانی میخوای که از اون جوجه کوچولو های رنگی برات بخره و مامانی با شرمندگی بسیار بهت میگه من میترسم و تو میگی مامانی نترس ببین من اصلا نمیترسم جوجه که ترس نداره و همه صداتو میشنون ومیزنن زیر خنده و ابروی مامانی رو میبری وقتی خیلی زود قانع میشی و میگی باشه مامانی فردا با بابام میام میخرم بابا از هیچی نمیترسه از لذت داشتن یه عروسک مهربون و مطیع میخوام برات بمیرم

وقتی کشون کشون و با قدمهای خسته و سنگین دنبالم میای و دستت تو دستمه و نظر همه عابر های پیاده رو به خودت جلب میکنی میخوام برات بمیرم

وقتی خوراکیهای درخواستیت تموم میشه و غر زدنهات شروع میشه که  مامانی چرا نمیرسیم خونه ،اخه من خسته شدم دلم برای پاهای خسته ات میسوزه و میخوام برات بمیرم

وقتی بغلت میکنم و سنگینیت خیلی اذیتم میکنه و شونه هام درد میگیره و می دونم وقتی بیام خونه از فشاری که بهم اومده حتما سرم درد میگیره ولی راه رفتن تو خیابون با یه دختر خوشگلی مثل تو اینقدر لذت بخشه که میخوام برات بمیرم

وقتی میرسیم خونه و شما از شدت خستگی سر هر چیز کوچیکی گزیه میکنی و بهانه میگیری و من تند تند ناهارت رو میدم و میخوابونمت حس دلسوزی مادرانه میخواد منو بکشه قبل از اینکه بخوام برات بمیرم

وقتی خوابی و ارامشت رو میبینم از لذتش میخوام برات بمیرم

وقتی بیدار میشی و برام انگلیسی صحبت میکنی و با اون انگشتهای ظریف و کوچولوت مداد رو تو دستت میگیری و مشقهات رو مینویسی من با تمام وجودم میخوام برات بمیرم

برای رفتار بچه گونه،برای بهانه گیریهات،برای لجاجتهات،برای شیرین زبونیهات برای بودنت ،داشتنت برای همه چیز تو ممیرم

                    باش تا من برایت بمیرم

 ziba

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

عمه ی پرنیا
12 اردیبهشت 91 18:07
سلام دوستم چقدررررررررررررررر قشنگ نوشتی .. عالی بود .. با تمام وجود مهر مادریت رو حس کردم و لذت بردم و تحسینت کردم .. ایشالله که همیشه کنار خانواده شاد و سلامت باشید و خوشبخت ..


ممنون عزیزم ایشاا.. شما هم خوشبخت که هستی خوشبخت تر بشی
عمه پرنیا خانوم اولش نشناختمت

دلنوشته ها
12 اردیبهشت 91 18:08
خوب بود .. کارمو درست انجام دادم ؟


مرسی دوست گلم عالی بود
نرگسی
12 اردیبهشت 91 19:10
مامان آرینا موفرفری
12 اردیبهشت 91 23:43
سلام عزیزم خیلی زیبا نوشتی.یه عالمه


ممنون دوست گلم
مامان رهام
13 اردیبهشت 91 11:00
هرچقد برات دست بزنم كمه عالي نشته بدي خيلي لذت بردم


مرسی مونا جونم
مامان رهام
13 اردیبهشت 91 11:01
ببخشيد "و"كيبرد من مشكل داره اگه يه جاهايي اشتباه تايپ مي كنم


خواهش میکنم عزیزم شما تایپ نمیکنی لطف میکنی
مامان آريا
13 اردیبهشت 91 11:09
عزيزم خيلي زيبا و با احساس نوشته بودي اميدوارم كه سايت هميشه بالاي سر عروسك خوشگلت باشه و شاهد موفقيتش باشي


ممنونم خانومی منم بهترینها را برای شما ارزو دارم
مامان احسان
13 اردیبهشت 91 15:01
بهترینهارو برای سانی و مامانش آرزو دارم..
زیبا پر احساس و لطیف بود..



ممنون ما هم بهترینها رو برای شما میخوایم
مامان بهی
13 اردیبهشت 91 15:37
نه بابا من شوخی کردمشما اگه 30 ساله هم شین می ارزین به صدتا مث من. وسی سالم چیزی نیس شما خودتونو ناراحن نکنید اصلاراجع به فلاکسم حتما عکسشوووو
میزارمشمام هر وقت خواستییین جای برین بگو واستون بفرستم


عزیزم این حرفها چیه شما خودت گلی مامان بهی چند سالته؟
.
دستت درد نکنه بعد از چند وقت فلاکس خریدی من اصلا ازت نمیگیرم گناه داری


مامان متین
13 اردیبهشت 91 16:51
عزیزم... چقدر احساست رو قشنگ و زیبا نشون دادی .ایشالله همیشه کنار عروسکت باشی.

ممنون دوست گلم خدا پسر گل شما رو هم نگهدار باشه
مهدی کوچولو
14 اردیبهشت 91 1:16
خیلی عالی خیلی عالی خیلی خیلی عالی و قشنگ بود مامان مهربون امیدوارم فرشته کوچولوت قدردان شما مامان خوشگل باشه


ممنون مامانی گل
عمه اریسا کوچولو
14 اردیبهشت 91 2:43
مرسی خیلی قشنگ بود...اشکمو دراوردین
هوس مادر بودن کردم


عزیزم ان شاا.. به زودی برای شما.چند سالته گلم؟
مامان اندیا
16 اردیبهشت 91 14:01
چقد قشنگ نوشتی امیدوارم زندگی خوبی رو در کنار همدیگه داشته باشین


ممنون دوست عزیزم از لطفتون
مامان آريا
17 اردیبهشت 91 13:03
.•*..*•. .•.
.•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*
.•*...•*..*•. .•*..*•. . ....
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .
-´´´´#####´´´´´´####.•*..*•. .•*..*•.
´´########´´#######.•*..*•. .•*..*•.
´############´´´´###.•*..*•. .•*..*•..
#############´´´´´###.•*..*•. .•*..*•.
###############´´###..•*..*•. .•*..*•.
############### ´###..•*..*•. .•*..*•..
´##################.`.•*..*•. .•*..*•.
´´´###############..•*..*•. .•*..*•.
´´´´´############.*.•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´#########.`.•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´´´######..•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´´´´´###..•*..*•. .•*..*•.•
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*...•*..•*..*•.•*.*
.•*..*•. .•*..*•.


ممنون دوست گلم
شکلات مامانی وباباش
17 اردیبهشت 91 17:59
عالی بود عزیزم دوست دارم عروسک ناز


ممنون مامان شکلات خوشمزه
مامان احسان
18 اردیبهشت 91 9:29
بدو بیا عکسای سانیو ببین


ای قرتی خانوم عکس انداختی
اومدم
مامان پریسا
18 اردیبهشت 91 10:37
سلام سایت خیلی قشنگی داری
شعری را که از زبان سهراب نوشته بودی خیلی قشنگ بود
با اجازات منم توی سایت دخترام پریسا می نویسمش
روز خوبی داشته باشی
بای


ok
خواهش میکنم بفرمایید
نرگسی
19 اردیبهشت 91 0:33
وای که عکس کوچولویی های ساننی جونی چقدر خوشگله تو درباره وبلاگ گذاشتی.. هر وقت میبینم ضعف میکنم .. این دفعه با عکس بیا ها دلم براش تنگ شده ..


بخاطر نرگس جونم یه پست گذاشتن پر از عکس......