حذف عادت
تو رو خدا............
این جمله ایه که تازگیها جایگزین خواهش میکنم های قبلی یه عروسکم شده ....و مامانی ناراحت ازین بابت
من و عروسکم درگیر تو یه کلنجار کلامی برای حذف این جمله تو صحبتهای شیرین دخترم.
مامانی این حرف بدیه تکرارش نکن..... چرا مامانی؟..............بده دیگه دخترم نگو..مامان دوست نداره شما اینو بگی......... باشه مامانی.
چند دقیقه بعد: مامانی تو رو خدا لواشک بده......مگه نگفتم دیگه نگو تو رو خدا..........ببخشید .ببخشید. چی بگم اخه..........قبلا چی میگفتی...من نمیدونم اخه......باید بگی خواهش میکنم......چشم مامانی
فردای اونروز:مامانی بدو بیا.بیا دیگه سریع لطفا (دقیقا با همین جملات).............جونم مامانی.....با اشاره به تی وی ..این خانومه میگه تو رو خدا..........وای وای خیلی کار بدی میکنه.حتما مامانش دعواش میکنه............نه مامانی این خودش مامانه...........چه جواب خنگولانه ای دادم بهش حالا چی بگم؟ خوب مامانی اگرم خودش مامان باشه بالاخره مامان داره دیگه.مثل من که مامان زری دارم...............مگه مامان زری هم شما رو دعوا میکنه........اگر بگم تو رو خدا اره دعوام میکنه.
از اونروز به بعد سانلی= مامان تو رو خدا....نه نه ببخشید خواهش میکنم.
دو روز بعد نوشت:
امروز سانلی در ادامه حذف عادتش یه چیز بامزه گفت. قرار شد بجای تو رو خدا بگه خواهش میکنم و بجای به خدا بگه باور کن مثلا بجای به خدا راست میگم بگه باور کن راست میگم.
دیشب مهمان بودیم (عکسها و نوشته هاشو تو یه پست جدا میزارم) . قبل از غذا سانلی ازم شکلات خواست و درخواستش رد شد. خیلی خیلی بامزه بمن میگه مامان باور کن بمن شکلات بده
بچه ام قاطی کرد دو تا شو با هم بقیه که متوجه دلیل خنده های من شدن گفتن کلمات سختی یادش دادی بچه قاطی میکنه...........گفتم بابا تا یه هفته پیش سانلی برای درخواستهای التماس گونه اش فقط از خواهش میکنم استفاده میکرد ،کوچولو بود تازه حرف میزد میگفت خواهش میکنم . نمیدونم کی زور کلامیش اینقدر قوی بوده که خواهش میکنم رو از تو ذهنش کلا پاک کرده و یه تو رو خدا رو خیلی محکم و سفت بجاش حک کرده.....البته حدس میزنم ..ثنا خیلی رو سانلی تاثیر داره...کار خودشه..
به خدا عاشقتم