سانلیسانلی، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

عروسکم سانلی

سفر به سرزمین رطوبت و سبزی و عشق

1391/7/5 17:22
نویسنده : مامانی
2,625 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه گذشته با خانواده بابایی که شامل مامان جون ،اقاجون ،آرش و   عمو محمد ،همسرش و دخترش میشد راهی شمال شدیم برای یه مسافرت سه روزه که قرار بود دو روزه باشه ولی چون خوش گذشت یه روز بیشتر موندیم.

ساعت شش عصر رفتیم دم محل کار بابایی و از اونجا همگی به سمت نور. مامان زری و باباجون شمال بودن و همون ویلایی که خودشون اجاره کرده بودن رو برای ما رزرو کردن و خودشون برگشتن تهران.حدودای ساعت یازده رسیدیم. ویلا توی رستم رود بود. شهرک نفت رستمرود الحق که ویلای قشنگی بود.خوشبحال صاحبشابرو

خیلی خوش گذشت.شما هم اصلا اذیتم نکردی مثل همیشه عالی بودی. شبها خودت میگفتی مامان منو بخوابون از بس خسته میشدی .من هم از خدا خواسته .بچه ها که میخوابیدن ما تا پنج صبح بیدار بودیم.

روز اخر از همه روزها بهتر بود تا ساعت سه ظهر آبتنی تو دریا.پنج بعد از ظهر هم ناهار رو تو جنگل سیاه کلا خوردیم و حدودای ساعت ٧ بود که بسمت تهران حرکت کردیم. کل راه رو شما خواب بودی تا امامزاده هاشم.

امامزاده نگه داشتیم برای استراحت و خوردن آشهای معروف اونجا. یه لحظه رفتم لواشک بخرم با این خیال که بابا مهدی پیش شماست. که از قرار بابا مهدی هم مامان جونو برده بودن دستشویی وقتی برگشتم دیدم بقدری گریه کردی که چشمات و لبات قرمز شده بود. وای اینقدر دلم سوخت داشتم دیوونه میشدم. به بابا مهدی گفتم اگر میدزدیدنش چی؟ گفت من فکر کردم با خودت بردیش.کلی اعصابم خورد شد. خلاصه قسمت وحشتناک مسافرتمون همین قسمت بود.          راستی یه قسمت وحشتناک دیگه هم داشت.                  من و زنمو مهرنوش طبق عادت همیشمون ،میایم شمال باید حتما جت اسکی سوار بشیم.اصلا شمال و جت اسکیش. اینبار دریا طوفانی بود. سرعت ما هم خیلی زیاد بود. خیلی زیاد. موج زد زیر جت .کنترلش از دستم در رفت پرت شدیم تو آب. وای معنی واقعی ترس رو اونجا تجربه کردم. تو عمق بیست متر ،تو دریای شمال. اونم زمانی که خیلی خیلی با ساحل فاصله داشتیم. حالا خوبه شنا بلد بودیم.بابا مهدی متوجه شده بود که افتادیم. به مسوولش گفته بود برو گفته بود نه دارم دستهاشونو میبینم.خودشون دارن شنا میکنن بعده ها خاطره میشه براشون.  جالب بود اگر غرق میشدیم چه خاطره قشنگی میشد.  البته دوبار افتادیم تو آّب .بار دوم زنمو پشت فرمون بود .با چنان ضربی سرش خورد تو سر من که خودش فکر کرده بود الان من بیهوش شدم. میگفت اگر بیهوش میشدی حتما غرق میشدیاوه . تازه متوجه شدم شنا کردن تو اب دریا با استخر خیلی متفاوته و کار خیلی سختیه .یه قدرت بدنی حسابی میخواد. خلاصه از بس تو آّب شنا کردم درست یه هفته اس نمیتونم از دست و پام استفاده کنم.بدنی که مدام تو استراحته یه دفعه بهش یه شوک عضلانی بدی اونم از نوع شنا تو آب دریا.خیلی دردناکه.خمیازه

درنهایت که دوتا خطر ازمون گذشت یکی سانلی و یکی مامان سانلی. خوش گذشت. سفر خوبی بود ولی باعث شد سانلی یه هفته از کلاسهاش عقب بمونه و به قول خودش تیچرشون حسابی عصبانی بشه. اخه دو روز بعدشم عروسکم از خستگی تب کرده بود نتونست بره کلاس.

عروسکم عکسهاشو برات میزارم تو ادامه مطلب عشقم.ماچماچماچ

 

 

    سانی و عمو محمد

سانلی و دختر عمو تیاناز غرق در شن

 

     

 

 اجازه بده با تمام وجودم دور سرت بگردم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (58)

مامان بهی
5 مهر 91 18:25
ای ول بابا تیچررررررررررررر کلاست منو کشته سانلی جونمممم[h

من راضی به کشت و کشتار نیستم خاله جون.
نایسل
5 مهر 91 18:51
همیشه به سفر خانوم خوشگله چه فیگورایی گرته جیگر طلا معلومه حسابی بهت خوش گذشته


جای شما سبز .عالی بود.
مامان رهام
6 مهر 91 10:06
سلام سمیه جون خوبید عزیزم همیشه به گردش .وای چقد وحشتناک من که بودم همون جا درجا سکته می کردم


اره واقعا خودمم متعجبم سکته نکردم چرا؟
مامان رهام
6 مهر 91 10:06
فدای خودتو ژستات عروسک خوشگلم


خدا نکنه خاله مونا جونم.
مامان رهام
6 مهر 91 10:07
سمیه جون من برات رمز ذاشتم نمیدونم چطور شده


متاسفانه....
مامان رهام
6 مهر 91 10:08
تازشم دیر رسیدی مدیریت عکسا رو به خاطر اینکه موهام باز بوده قفل کرده


یعنی واقعا میان دونه دونه وبها رو میگردن؟ ما منتظر یه دونه با حجابش هستیمها....

مامان رهام
6 مهر 91 10:08
عزیزم اینقد برام ارزش دارید که اگه دوست داشتی ایمیلتو بده برات میذارم می ترسم دوباره تو وبم بزارم وب و کلاً بترکونن


عزیزمییییییییییییییییی. پس چی تا نبینمت دست بردار نیستم.....

مامان زهرا دختر دوست داشتنی
6 مهر 91 10:44
عزیرم سلام
خوشحالم که از فرصت استفاده کردید و خودتون به آب زدید
خدا را شکر که به خیر گذشته اما نکته جالب برام خونسردی مامور جت اسکی بوده نمی دونم پس پول چی را می گیرند اینها ... دور از جون شما برای همینه که امار غرق شدن توی شمال زیاده

بهر حال خدا را شکر و واقعا خاطره ای شد براتون .... عکس های سانلی گلم هم که مثل همیشه زیبا بود

dear saneli
don't worry , your teacher will understand that you had a very good vacation , so she will help you to catch up what you had missed.


Hi Dear
Thanks for your attention & Kidness.
We love you and your honey zahra


نایسل
6 مهر 91 11:11
نظر من کو


تاییدش کردم عزیزم. ببخشید دیر میام سرم شلوغه
نایسل
6 مهر 91 11:11
فدات شمممم گلمم


خدا نکنه عزیزم.
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
7 مهر 91 14:01
دوستای گلم عیدتون مبارک
6 تا پست جدید (15تا20) را از منوی آخرین مطالب می تونید ببینید و نظر بذارید
مرسی از همراهی تون 07/07/1391.




چشم.اومدم.
مامان طاها
7 مهر 91 22:09

واقعا چقدر وحشتناک همچی راحت نوشتی که انگاری اصلا نترسیدی
وای خدا وسط اب وای پاهام شل شد
واقعا خوبه شنا بلد بودید
نکنید این کارارو اخه
اخه جت اسکی هم سوار نشی درسته


وای نه مامان طاها جون.خیلی وحشتناک بود هنوزم یادم میوفته میگم من چرا از ترس سکته نکردم.
چشم به همه قول دادم دیگه ازین کارا نکنم....دعوام نکن دیگه.


عمه اریسا کوشمولو
8 مهر 91 1:04
عزیززززززم ماشالله به چشاااااااات
چه ژستایی میگیرییییییییی خاله جوووون بووووووووووس


مرسی خاله جون. من یه عالمه دخترم.مامانم کیف میکنه با ظرافت و حرکات دخترونه ام.
مامان رهام
8 مهر 91 11:14
سمیه جون سلام بعضی از بچه ها می تونن عکسا رو ببینن رنمز و میزارم شاید برات باز شدخصوصی


مرسی از رمزت ولی باز نشد گلم.......
مامان بهی
8 مهر 91 11:38
به روی چششششششششششمممممممممممم
عاشق جواب دادنتم مامان سانلی جونم خصوصی داری


مرسی عزیزم . همین الان میام پیشت
مامان طاها
8 مهر 91 12:00



همه بوسها برای خودت و طاهای خوشگلت


عمه اریسا کوچولو
8 مهر 91 15:07
سلام عزیزم
انشالله تا شب عکسای تولد یکسالگی اریسا رو میذارم زودتر واسش تولد گرفتیم همش درگیر تولد بودیم
ولی 10 مهر یکسالش میشه
واسه سانلی خوشگله


پیشاپیش تبریک میگم. زودتر از همه میام میبینم.....
مونا مامان امیرسام
8 مهر 91 16:30
عزززززززززززززیزم مثل عروسک شدی با اون کلاه خوشگل


مرسی دوست نازنینم.
مونا مامان امیرسام
8 مهر 91 16:31
مامانی از جت اسکی پرت شدید کلی کیف داد نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نه باور کن اصلا کیف نداد. نظرت چیه یه ذره کیف کنی هه هه هه
مامان ترانه
8 مهر 91 17:09
دختر خوبیش همینه ها شیکه و باکلاس و سرشار از حس و ژست
همیشه خوش باشی دوستم ...من که بچه نوشهرم ها جرات نمیکنم سوار جت اسکی شم ....دریای خزر خیلی بی رحمه ....خدا رحم کرده
بوس برای سانلی جونم


مامانی دختر همه چیزش خوبه هم کوچولویی هاش هم بزرگیهاش. خوشبحال ما دختر دارا...{چشمک}
ممنون عزیزم.بوس برای ترانه جون


مامان محمد صادق(زهرا)
8 مهر 91 17:46
عزیز خالهههههههههههههههههههههه!

جوووون!

ببین چه بزرگ شده!
همه ی عکساش نازن!


مرسی خاله جون مهربون

مامان محمد صادق(زهرا)
8 مهر 91 19:24
وای خدای من!

خدا چقدر رحم کرده!

آره- می دونم که آب استخر خییییلی با دریا فرق می کنه!
اونجا راکده ولی دریا.....

در کل آفففففرین! بابا شجاااااااااااااع!


نه بابا زیادم شجاع نیستم .اتفاقی بود که افتاده بود کاری نمیتونستم بکنم جز فریاد زدن

ارغوان
8 مهر 91 19:31
چه عکس قشنگی...چه کوچولوی بانمکی:حX


چه خاله مهربونی.مرسی ارغوان جون
الهه مامان روشا جون
8 مهر 91 22:57
همیشه به مسافرت.
سمیه جون اون قسمت که سانلی گریه کرده بود انقدر ناراحت شدم که بعدشم که جریان خودتونو خوندم شوک بهم وارد شد.حالا خدا رو شکر به خیر گذشته.


ممنون عزیزم. خیلی ترسناک بود هه هه هه. خدا رو شکر واقعا
مامان رهام
9 مهر 91 10:48
سمیه جون برات رمز و گذاشتم تونستی ببینی یا باز نشد؟


نه عزیز دلم متاسفانه باز نشد
نسیم مامان کانی
9 مهر 91 12:27
همیشه به سفر عزیزم
عروسک چه ژست هایی گرفته


ممنون عزیزم
خاله مزگان
9 مهر 91 18:07
سلام سمیه جان
خوش به حالت که رفتی شمال. دلم خواست
خاطره زایمان رو نوشتم برو بخون


سلام عزیزم. اخ جون اومدم
مریم
9 مهر 91 21:34
سلام خانومی، دختر خیلی نازی دارین خدا حفظش کنه. خیلی جیگگگگگگگگگگگگگگگگگگر ونازه......... ببوسینش


ممنون از شما خاله مریم بی ادرس
مامان نيما
10 مهر 91 8:19
چه ژستاي نازي گرفتي عزيز دلم خودتم كه حرف نداري


ممنون خاله مهربون
مریم
10 مهر 91 21:03
عزیزم اینم آدرس من فعلا مجردم و بی نی نی و بی وبلاگ وبلاگ شمارو از آدرسهای رهام جون و مونا جون دیدم و شیفته دخترتون... اینم ایمیلم خانومی


مرسی دوست عزیزم. به امید نی نی دار شدن و وبلاگ دار شدن شما مریم مهربون.
مامانی درسا
11 مهر 91 1:47
عروسکم سلام مامانی به شما سلام گرم میدم ...... دوباره ما اومدیم ...... واگه خدا بخواد و نتمون دیگه قطع نشه حالاحالاها هستیم .... عزیزم روی ماه این عسلو دیدن حسابی بهم انرژی داد ببوسش


سلام. تو صفحه نظرات ما جاتون حسابی خالی بود. خوش اومدین......
مامانی روژینا
11 مهر 91 19:33
فدای اون ژست گرفتنات عکسای خیلی خوشگلین


خدا نکنه خاله جون مهربون. چشماتون خوشگلن
نایسل
12 مهر 91 13:41
فدات شممممممممممممممم مرسی تو لطف داری عشقمممم مرسییییییییییییییییییییییییییی عاشقشتمممم [hr

بوسسسسسسسسسسسسسسسس
زینب(عمه آرتمیس)
13 مهر 91 11:44
سلام مامانی سانلی,دخترخیلی نازی دارین.بااجازه لینکتون کردم.خوشحال میشم به ماسربزنید


سلام عزیزم. همین الان میام پیشتون
مامان طاها
14 مهر 91 6:01



ممنون
نایسل
14 مهر 91 10:42
نه حیفه تموم شد
به قول تو با این گرونی و پارازیتا ماهم همین جوری میشیم


خدا نکنه ولی یه واقعیته
نایسل
14 مهر 91 10:42
نه گنده اش خوبه که


عملیش اره ..................
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
14 مهر 91 14:05
دوست خوبم سلام
اول از همه می خواستم از همراهی شما در بازنویسی وبلاگ دخترم تشکر کنم ( از صمیم قلبم )
دوم یک خبر اینکه تا بروز شدن پست های دخترم دیگه چیزی نمونده شاید 4 تا 5 پست دیگه ( زودتر از اونکه فکرش را می کردم تونستم وبلاگ را بازنویسی کنم )
پس لطف کنید و این چند تا پست بازنویسی شده را هم بازدید کنید و شما هم در مرور خاطرات با من شریک باشید
دوستتون دارم یک عالمه



چشم عزیزم حتما میام
مامان آريا
15 مهر 91 12:44
الهييييييييييييييييييي الهييييييييييييييييي من قربون اين دخمل خوشگل و نازم برم كه عين عروسك مي مونه عاشقتمممممممممم خاله جون


خدا نکنه عزیزم. ممنون
عرفان خان
15 مهر 91 22:47
سلام عزیزم ... خیلی ترسیدم ... خداروشکر که بخیر گذشت و خداروشکر که شنا بلد بودید ... خواهشا مراقب خودتون و دختر نانازتون باشید ... خیلی نازه خب چشم میخوره دیگه ... ببوسش از طرف من و عرفان


ممنونم عزیز دلم. حق با شماست واقعا بخیر گذشت. چشم خاله مهربون شما هم مواظب عرفان خان ما باشید.میبوسمش
مامان سونیا
16 مهر 91 21:18
روز جهانی کودک بر سانلی عزیز مبارک


ممنون خاله جون مهربونم
مامان سونیا
16 مهر 91 21:27
روز جهانی کودک بر عروسک خوشگل مبارک


ممنون عزیزم.برای دختر شما هم مبارک باشه........
اتنا مامان روشا
17 مهر 91 10:09
همیشه به خوش گذرونی .


ممنون .ما هم برای شما ارزوی خوشی و شادی داریم
مامان ترنم
17 مهر 91 14:01
آخی همیشه به سفر .دختر قشنگم چه ژست هایی گرفته ,جونممممممممممممم


ممنون عزیزم.....
مونا مامان امیرسام
17 مهر 91 19:05
___________________--------
_________________.-'.....&.....'-.
________________\.................../
_______________:.....o.....o........;
______________(.........(_............)
_______________:.....................:
________________/......__........\
_________________`-._____.-'شاد باشی مهربون
___________________\`"""`'/
__________________\......,...../
_________________\_|\/\/\/..__/
________________(___|\/\/\//.___)
__________________|_______|آرزومند آرزوهــــای قشنگت
___________________)_ |_ (__
________________(_____|_____)
............ *•~-.¸,.-~*روز کودک مبارک *•~-.¸,.-~*...........



ممنون برای کودک زیبای شما هم مبارک
مامان رهام
19 مهر 91 10:44
سلام عزیزم خوبید چه خبرا کم پیدایی سمیه جون......حسابی شرمندمون کردیاااااااااااااا....کاری نداره مربا پختن خانومی .....


اره مونا جون گاهی اوقات پیش میاد دیگه حوصله نت ندارم یه عالمه مطلب برای نوشتن دارما فقط حسشو ندارم............
مامان رهام
19 مهر 91 10:45
سانلی گلم با تاخیر روزت مبارک ببخشید یه کم سرم شلوغه می دونم که به بزرگواری خودت منو می بخشی


بخشش چرا عزیزم شما خاله عزیز و مهربون سانی هستین ما عاشقتونیم
نایسل
19 مهر 91 14:47
هههههههههههههههههههههههه نتیه اخلاقی خوب اومدی عزیزممم


هه هه هه
نایسل
19 مهر 91 14:47
مرسی از لطفت مهربون
مامان ترانه
20 مهر 91 15:19
سلام حال شما کم پیدائید



سلام دوستم میام پیشتون
مامان ترانه
20 مهر 91 16:32
نه دوست گلم ما ساکن خرم ابادیم حتما اینورها تشریف بیارید شهر قشنگ و تاریخی داریم


چشم. میذارمش تو برنامه. حتما میام
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
21 مهر 91 12:08
خصوصی دارید


چشم.ممنون
الهه مامان روشا جون
21 مهر 91 14:54
ممنون از توضیحاتت سمیه جون.
عزیزم من بعد از این میخوام پست های روشا جون رو به صورت خصوصی بذارم حالا چه عکس خودمون باشه چه نه.
مگر اینکه پستی باشه که منحصرا مربوط به دختر گلم باشه وگرنه جاهایی که سه تایی بودیم یا توضیحات خونوادگی داره همه رمز دار میشه.
دوستتون دارم.بوسسسسسسسسسسسس


خواهش میکنم عزیزم. ما هم دوستون داریم.بوس

محدثه
21 مهر 91 20:06
گل قشنگم به تولد وبلاگی دخترم بیا


چشم عزیزم .میام پیشتون .البته فکر کنم الان دو سه روز گذشته.
نی نی پاتوق
22 مهر 91 20:58
سلام دوست من
خوشحالم که سفر خوش گذشته بهتون.
دوست من به لطف خداوند انجمن تخصصی نی نی پاتوق راه اندازی شد
از شما دعوت می کنم که به انجمن خودتون حتما سر بزنید و سوالات خودتون رو در اونجا مطرح کنید و اطلاعات خودتون رو هم در اختیار دیگران بزارید
در صورت تمایل می تونید در هر بخشی که دوست داشتید فعالیت کنید
همونطور که متوجه هم شدید وبلاگ پسر بد دیگه به روز نمیشه
و تمامی مطالب به انجمن جدید منتقل شده
منتظرتون هستم
انجمن تخصصی نی نی پاتوق
www.ninipatogh.com



چشم...............میام پیشتون

مامان رهام
24 مهر 91 12:17
سلام سمیه جون آپ نمی کنی دلمون تنگید


سلام گلم. آپ کردم عزیزم.
نرگسی
25 مهر 91 18:44
سلام عزیزم .. خوبم خداروشکر . شما خوبین ؟ مرسی دوستم .


خمبیم گلم ممنون.بوسسسسسسسسسسسسسسسسس
عروسک خانوم
2 آبان 91 14:24
چه دختردارا پز میدن
حالا یعنی پسر هیچ خوبی نداره؟

ماشالا چه قدر سانلی بزرگ شده
همچین فیگور گرفته که فکر میکنی رفته سواحل هاوایی

مامانی منم رمز میخوام خوب!



نه عزیزم بچه شیرینه چه دخترش چه پسرش. ولی با دختر بیشتر میشه ارتباط بر قرار کرد یه ذره هم عسلتره.

اینقدر دیر به دیر میای که یادت میره سانی رو. فکر کنم دفعه بعد دیپلمه باشه.
رمزم دادم خوب