قصه و غصه دندانپزشکی
بعللللللللله..درست حدس زدید. تصویری که مشاهده میکنید ،تصویر همان دندان بیچاره ایست که به دست یک عدد دکتر ناشی به این روز افتاده است.
این پست دندونپزشکی فکر کنم حالا حالا ها تو وب سانلی جاش محفوظ باشه.تقصیر خودمه. هیچکس مقصر نیست. یه اشتباه بزرگی مرتکب شدم. حالا هم خورم هم عروسکم با هم داریم تاوانشو میپردازیم. ولی تاوانش خیلی بزرگه. موندم توش. نمیدونم باید چیکار کنم. بزارید تعریف کنم.فقط امیدوارم سانلی بزرگ شد با خوندن اینا متوجه بشه که قصدم بهترینها بوده براش نه بدترینها.
گفتم که دندان سمت چپ تو عکس بعد از یک هفته زرد شد ولی حوصله بحث و رفت و امد نداشتم گفتم اشکالی نداره دو سال دیگه می افته حالا یکمم زرد باشه بهتر ازینه که عروسکم دوباره شکنجه بشه توسط اون جلاد. وای حدودا سه هفته بعد بدون هیچ دلیلی قسمت پر شده دندان ریخت. سانلی خیلی ترسید. اونشب یه نیم ساعتی گریه میکرد. اخه هنوز دندونش درد هم داشت. مجبور شدم برم پیشش بازم. وقتی رفتم پیش رییس مرکز شکایت. گفت خود خانوم دکتر مسافرت هستن اجازه بدین بیان صحبتهای ایشون رو هم بشنویم. گفتم چیو باید بشنوین. دندون بچه شکسته. گفت دندان جلو هست بچه یه چیزیو گاز میزنه طبیعیه بریزه. گفتم ولی سانلی بخاطر دردش هیچیو با جلو گاز نمیزنه حتی نون رو هم که خیلی نرمه با دندونهای عقبی میکنه. گفت بیا میدم یه دکتر دیگه درست کنه گفتم هرگز بچه ام رو دست شما نمیدم .دندون بچه زرد شده. یه ماده پزشکی رو نام برد که خانوم دکتر اونو کم بکار برده. خودم درستش میکنم . گفتم نه پولمو بدین میرم جای دیگه .این خانوم دکتر باید تنبیه بشه. گفت پس تشریف ببرید دکتر اومد با خودش صحبت کنین.
دو روز بعد رفتیم. یه بچه دیگه داخل بود که همونطوریکه سر سانلی فریاد میکشید سر اون طفلی هم داشت میکشید. اسمش عرفان بود. وای فریاد هایی میکشید که تا نبینید باور نمیکنید. بچه که بیرون اومد دهنش پر از خون بود. از قرار دندونشو کشیده بود. بعدشم گفت دهان بچه پر از آفته براش آنتی بیوتیک مینویسم آفتهاش خوب بشه. خلاصه بعدش ما رفتیم تو ،قبل از اینکه اعتراضی بکنیم .با دستی که خونی بود کرد تو دهن سانی برای معاینه. بعد گفت چیزی نشده ریخته ترمیمش میکنم. با لحن بی ادبانه و کاملا بی تفاوت. که دیگه مهدی حسابی شاکی شد. گفت شما هنوز فصل اول کتاب پزشکی رو هم بلد نیستی .اگر بلد بودی میدونستی ادم دست خونیشو نمیکنه تو دهن بچه. گفت دستم خونی نیست .قرمز شده ،فشار اوردم که دندونو بکشم قرمز شده. من دستکش دستم بوده چجوری خونی شده.مهدی گفت ماشاا.. دروغگوی ماهری هستید. دستکشش رو نشونش دادم گفتم ببین با احمق که طرف نیستید.این خونه رو دست شما نه قرمزی ناشی از فشار. دستکش پاره شده دستتون خونی شده. بچه قبلی دهنش پر از آفت بود شما براش چرک خشک کن نوشتی با همون دست کردی تو دهن بچه من. یه عالمه بیماری از طریق خون منتقل میشه ........گفتم با آدم بیسواده عامی که طرف نیستی ما هر دو تحصیل کرده ایم.شوهر من دوبرابر تو سواد داره. احمق فرض نکن ادمو. گفت مشکل شما همینه که فکر میکنین همه چیزو میدونین. گفتم بعله میدونم شما پزشک عمومی هستین. و با یه دوره یکساله فلوشیپ اومدین دندونپزشکی میکنین. بخوام ازت شکایت کنم .هم مدرکشو دارم هم راهشو بلدم. من نمیدونستم با مدرک فلوشیپ داری دندونپزشکی میکنی همین الان متوجه شدم مگر نه هیچوقت بچه نازنینمو زیر دست تو نمیذاشتم. اونم با این هزینه. تا گفتم دکتر عمومی هستی کم اورد.گفت حالا باید چیکار کنم. هزینه تونو پس میدم. گفتم من پول نمیخوام فقط خواهشا با بچه های دیگه اینکارو نکن. برو طبابت کن نه دندانپزشکی. جوری اینجا رو قشنگ تزیین کردین. و خیلی هم گرون میگیرین. وقتی ادم وارد میشه میگه خوب اینجا عالیه.نکنین با مردم این کارارو .بچه من از اون روز از شصت فر سخی دکتر در میره. ترس و دلهره بچه منو میخواین با پول جوابگو باشین؟ در تمام این مدت هم مهدی رفته بود پیش رییسش که این دکتر نیست که دستشو بدون شستشو کرده تو دهن بچه من. خلاصه بعد از کلی اعصاب خوردی برگشتیم.
و حالا این قصه ادامه دارد.چرا؟
از یه دندانپزشک بنام و معروف که دکتر مرندی ،دکتر سانلی بهم ادرس داده بود وقت گرفتم و رفتم پیشش.تا تو مطب هم خوب بود ولی همینکه نوبتمون شد و رفتیم تو اتاق سانلی جوری محکم دست انداخته بود گردن من که هر لحظه امکان خفگی من بود. ماجرا رو کامل برای دکتر تعریف کردم. وقتی گذاشتمش زمین ،رو صندلی دندانپزشکی نه ،روی زمین جلو خانوم دکتر. چنان گریه ای کرد بی سابقه. دکتر هم گفت. این بچه اجازه کار نمیده به هیچ وجه. یه فرجه یک ماهه بهش بده تا اون خاطره از ذهنش بره. گفتم یکماه گذشته خانوم دکتر. گفت پس باید بیهوش بشه. من یه دکتر خوب که با بیهوشی کار میکنه رو بهتون معرفی میکنم.حالا هم عکس نوشته برای دندونهای خراب ببینه چند تاش به عصب رسیده. خداجون خودت کمکمون کن.
دنیا خراب شده رو سرم. موندم مستاصل. دارم دیوونه میشم.از یه طرف درد دندون سانی و از طرف دیگه ترس از بیهوشی. شده یه کابوس برام.شب و روز تو فکر دندونم.دلم نمیخواد داروی بیهوشی بگیره بچم. اونم برای دندونی که دوسال دیگه میخواد بیوفته..ولی میدونم که سانلی همکاری نمیکنه. میترسه. منم بودم لبمو پاره میکردن. اونهمه خون میدیدم میترسیدم. چیکار کنم؟
یه عذاب وجدانی گرفتم ببخاطر انتخاب بد دکترم که نگو و نپرس. به دکتر میگم باید اون خانوم دکتر که با روح و روان بچه ام اینکارو کرد به دار اویخت. میگه شما مقصری که بد انتخاب کردی مردم برای پول هر کاری میکنن شما اشتباه کردی. راست میگفت .حماقت کردم. البته غیر عمدی. مقصر اونان که برای تزیین و گول زدن مردم هم وقت میزارن هم هزینه میکنن ولی برای درمان یه دکتر عمومی میذاره که وحشیانه سر بچه ها داد بکشه.هیچ دقتی هم روش ندارن.
خیلی نوشتم هم دستم درد گرفت هم سر شما. ولی میخوام جز به جز بنویسم که سانلی بزرگ شد خواست بخونه بدونه که : مامان جونم بخدا من بهترینها رو برات میخوام. اینبارم فکر میکردم بهترینه. امیدوارم منو ببخشی گلم.خودم دارم دیوونه میشم.
دوستهای خوبم. دندونپزشکی مهمترین قسمت قضیه اس . اول مطمین بشین بعد گلهاتونو ببرین. امیدوارم هیچ بچه ای به روز عروسک من نیافته.امیییین