سانلیسانلی، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

عروسکم سانلی

بیاموز عروسکم

در: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر بیل گیتس است پسر: آهان اگر اینطور است، قبول است پدر به دیدار بیل گیتس می رود پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم! پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است! مدیرعام...
16 خرداد 1391

بدون عنوان

    باباجون و بابا مهدی عزیز دوستون داریم.روزتون مبارک. یه عالمه بوس برای بابایی خودم و بابایی سانلی. ...
15 خرداد 1391

سانلی ناقلا

سلام به دختر گلم .به عروسک خوشگلم.عاشقتم مامانی خونم. یه عذر خواهی کوچولو برای این مدتی که نبودم و آپ نکردم و یه تشکر گنده گنده گنده از همه دوستهای گلم بابت همدردیشون و گفتن تسلیت به شکلهای مختلف و خیلی قشنگ و خالصانه. مامان احسان،نرگس جون،مونا جون مامان رهام،مژگان دوست گلم ،مامان طاها،مامان متین،مامان بهی،لاله مامان نریمان،ملینا الینا جونهای خاله وبقیه دوستهام ار همتون ممنونم و همتونو دوست دارم امیدوارم برای هیچ کسی از این اتفاقها پیش نیاد و همه همه پر باشند از سلامتی و خوشی .منم بیام همش پیغام تبریک و شادباش براتون بزارم دوستهای گلم. حالا برسم به دختر قند عسلم.مامانی فدات بشه این مدت که مامان درگیر مراسم بود و کلی غمگین بجاش شما کل...
10 خرداد 1391

عموی نازنینم تمام شد.

وای که چه وحشتناک است و دردآور.زبانم نمیگردد که بگویم ماجرا چه بود، هیچ نبود جز دریغ و درد و آه وحسرت .حسرت نبودش و افسوس رفتنش. چه میتوان کرد هیچ. گریه و فریاد به چه درد میخورد او رفته و ما مانده ایم با یه دنیا خاطره اش.عمویم تمام شد.رفت .و ما کاری از دستمان بر نیامد جز تسلی دادن خودمان .چه بیرحم است مریضی .چه بیرحم است دنیا .چه بیرحم اند صیادان مرگ و چه بیرحم است خاک .خدایا التماسهایمان را نشنیده گرفتی برای بهبودش لااقل قول بده به بهشتش میبری. ...
2 خرداد 1391

یه پله بالاتر

نازگلم،خوشگلم،عروسک مامانی تو عشق مامانتی عزیز دلم فردا روز اخر مهد زبان شماست، به همین دلیل مامانی رو به جلسه اولیا و مربیان دعوت کرده بودند هوررررررررررا اولین جلسه اولیا و مربیان مامانی بود خیلی مزه داد یواش یواش حسابی دارم مامان میشم. تو جلسه میخواستن به مامانا نشون بدن که بچه هاشون چقدر پیشرفت کردن و نشون بدن که ما چقدر برای بچه هاتون تلاش میکنیم و سطح کلاسهامون بالاست.رو همین حساب از تک تک بچه ها کلی سوال پرسیدن که  شما  گل قشنگمم جزوشون بودی و همه رو بدون غلط جواب دادی  الاهی مامانی فدای کوچولوییت بشه.وقتی نوبت شما رسید همه مامانا گوشاشونو تیز کرده بودن ببیند کوچیکترین عضو کلاس میتونه جواب بده یا نه. اخه مامان...
25 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

  خیلی خوشحالم که مامانم هست و من عاشقانه میپرستمش. مامان زری من و سانلی عاشقتیم.روزت مبارک. روز مادررو به همه دوستهای گلم تبریک میگم .امیدوارم هممون بتونیم مامانهای خیلی خوبی برای گاهامون باشیم. ...
23 ارديبهشت 1391

وقتی سانلی کوچک بود.....

                    عزیز تر از جانم یادم میماند که تو بزرگترین لطف خدا به منی یادم میماند زمان انتظار حضورت را یادم میماند حس زیبای مادر شدنم را یادم میماند تمام اضطرابهای دوران جنینیت را یادم میماند لحظه زیبای تولدت را یادم میماند اولین نگاهت و اولین لبخندت را یادم میماند شب زنده داریهایم را یادم میماند تمام ندانم کاریهایم را در پروراندنت یادم میماند شیرینیها و رفتار های کودکیت را یادم میماند که چقدر دوستت داشتم و دوستت خواهم داشت یادم میماند ،من با همه وجودم تو را یاد...
19 ارديبهشت 1391